یک پیاده رو تقریبا خلوت:
یک مرد، یک زن، یک زوج؛ خوشبختیشان پای خودشان!
یک مرد، یک مرد، یک شراکت؛ سود و ضرررش پای خودشان!
یک زن، یک زن، یک رفاقت؛ معرفت و اعتمادشان پای خودشان!
و انتهای پیاده رو …
یک من، یک تنهایی، یک رنج؛ آخر و عاقبتش پای تو!
وقتی دلم به درد میاد و کسی نیست به حرفهایم گوش کند،
وقتی تمام غمهای عالم در دلم نشسته است،
وقتی احساس می کنم دردمند ترین انسان عالمم. وقتی تمام عزیزانم با من غریبه می شوند.
و کسی نیست که حرمت اشکهای نیمه شبم را حفظ کند. وقتی تمام عالم را قفس می بینم.
بی اختیار از کنار آنهایی که دوسشان دارم بی تفاوت می گذرد.
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ
ﻧﻔﺮ ﻧﺴﺖ ﺑﺮﺳﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻨﺠﺮﻩ ﻋﺸﻖ ﻪ ﻫﺎ ﻣ ﺧﻮﺍﻫ ؟
ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﻧﻤﻪ ﺷﺐ ﻣﻨﺘﻈﺮ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻣ ﻧﺮ
ﺎﻩ ﺑﺎ ﻣﺎﻩ ﺳﺨﻦ ﻣ ﻮ
ﺎﻩ ﺑﺎ ﺭﻫﺬﺭﺍﻥ، ﺧﺒﺮ ﻤﺸﺪﻩ ﺍ ﻣ ﺟﻮ
ﺭﺍﺳﺘ ﻤﺸﺪﻩ ﺍﺕ ﺴﺖ؟
ﺠﺎﺳﺖ ؟
ﺻﺪﻓ ﺩﺭ ﺩﺭﺎ ﺍﺳﺖ ؟
ﻧﻮﺭ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻧﻪ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎﺳﺖ
ﺎ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﺍﺯﻝ ﻧﺎﺪﺍﺳﺖ.
یکى کودکِ تازه متولد شده اش را رها میکند کنار خیابان
دیگرى شریکِ زندگى اش را میسپرد به فراموشی
آن یکى پدر و مادرش را به خانه سالمندان!
و ما از کودکى با ترس بزرگ میشویم.
ترس از تنها شدن
ترس از رها شدن
یک نفر بیاید و شجاعت را یادمان دهد!
یک پیاده رو تقریبا خلوت:
یک مرد، یک زن، یک زوج؛ خوشبختیشان پای خودشان!
یک مرد، یک مرد، یک شراکت؛ سود و ضرررش پای خودشان!
یک زن، یک زن، یک رفاقت؛ معرفت و اعتمادشان پای خودشان!
و انتهای پیاده رو …
یک من، یک تنهایی، یک رنج؛ آخر و عاقبتش پای تو!
آدم های ساده را دوست دارم
همان ها که بدی هیچکس را باور ندارند
همان ها که برای همه لبخند دارند
همان ها که همیشه هستند ، برای همه هستند
آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد
عمرشان کوتاه است بس که هر کسی از راه می رسد یا ازشان سو استفاده می کند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد
آدم های ساده را دوست دارم چون بوی ناب آدم” میدهند !
کنــارت هستند ؛ تا کی !؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند . . .
از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟!
وقتی کســی جایت آمد . . .
دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند . . .
میگویــند : عاشــقت هسـتند برای همیشه نه . . .
فقط تا وقتی که نوبت بازی با تو تمام بشود !
و این است بازی باهــم بودن . . .
درباره این سایت